محل لوگو

فیلم 10: باشگاه مشت زنی


فیلم 10: باشگاه مشت زنی

مدت زمان : ۱۳۹ دقیقه
زبان : انگلیسی
محصول : آمریکا , آلمان
ستارگان : Brad Pitt, Edward Norton, Helena Bonham Carter, Meat Loaf
کارگردان : David Fincher

قبل از بررسی اجمالی فیلم میخوام یک جمله در مورد این فیلم بگم و اون اینه که اگه نودوپنج درصد فیلمهایی که میبینیم داستان کوتاه باشند، این فیلم یکی از بزررگترین نول ها و رمان های سینمای جهان است.
من شخصا با فیلمهای با داستان ساده و خطی موافق نیستم. اگرچه شاهکار هایی مثل نیش و … با همین طرز روایت تصویری خلق شده اند، اما به صورت کلی روایت های سینمایی با دیدگاه اینتراکتیو یا تعاملی که مخاطب نیز بخشی از پلان تکمیل اثر است قابلیتهای بیشتری برای خلق داستان سرایی و تحلیل است.

اما باشگاه مشت زنی ورطه ایست برای به چالش کشیدن درون و پیرامون انسان در دنیای به معنای واقعی مدرن. دنیایی که قهرمان ندارد، دنیایی که هویت و شخصیت انسان براساس برند brand محصولات مصرفی تعیین و شناخته می شود. دنیایی پر از آدم کوتوله ها که بر شانه های غول تاریخ ایستاده اند و با وجود اینکه وسعت دیدشان بیشتر از تمامی گذشته است، اما توانایی فرد در آن به مراتب کمتر است. دنیایی پر از انسانهای با تناقضات درونی. دنیایی که در آن هویت، تنها با یک انقلاب، آنهم توسط خود انسان و آن جنبه از انسان که با آن به شدت بیگانه است و تا حد زیادی از آن ابا و واهمه دارد باید صورت بگیرد، قابل تغییر است. در هر صورت گفتنی ها و لایه های این فیلم بسیار بیشتر از مجال یک نظر ساده است.

 

داستان و نقد فیلم :

این فیلم یک فیلم اکشن نیست بلکه یک نوع ژانر نزدیک به کمدی است که نظریه های جالبی را بیان می دارد . نظریه هایی مانند لذت بردن از مبارزه و یا حتی کتک خوردن، دوگانگی های شخصیتی، شیوه هایی برای تبدیل شدن به گروهک تروریستی و امثال ان . ابتدای فیلم از ان جایی شروع می شود که ادوارد نورتن در یک سری از کلاس های روانشناسی جمعی شرکت میکند و این درحقیقت خبر از وجود مشکلی در درون شخصیت اصلی داستان می باشد. در ان جا کسانی دیگر مانند بیل گنده را نیز میبینیم. تا جایی که شخصیت اصلی با تیلر یا همان شخصیت دوم خودش اشنا میشود که از این لحظه به بعد شخصیت اصلی در توهم است.

مدتی دو شخصیت با هم زندگی میکنند تا جایی که گروه کم کم بزرگ می شود و ادوارد نورتن از تیلر ( برادپیت ) دور می شود. در این پلان ها میبینیم که افراد بسیاری وارد گروه غیر عادی تیلر می شوند که همه حاکی از نوعی مشکل روانی در جامعه است. از جمله بیل بزرگ که دیدیم او در کلاس های روانشناسی بود. در حقیقت اعضای باشگاه افرادی هستند که از نوعی عقده یا ناهنجاری رنج میبرند و سعی دارند با جلسات شبانه و جدال خود را سبک کنند.

این گروه ها کم کم بزرگ می شود و فعالیتش از حیطه ی باشگاه خارج می شود و دست به خرابکاری های بزرگ می زند . تا جایی که ادوارد نورتن چاره را در کشتن شخصیت دوم میبیند . به تیلر شلیک میکند ولی بی اثر است چرا که شخصیت دوم در درون خود اوست و سپس او به خودش شلیک میکند و در حقیقت تیلر را در درون خود میکشد .

 

نمایی از فیلم

این فیلم در حقیقت به چگونگی تبدیل عقده های روانی یک جمع به گروهک تروریستی اشاره دارد . در فیلم حضور دختری حس میشود که هلنا کارتر نقش ان را بازی میکند. این دختر که از ابتدا همراه شخصیت اول داستان بود و کم کم اشنایی بیشتری پیدا میکند، در طول فیلم برای شخصیت اول معنی دوست داشتن و برای شخصیت دوم معنی هوس می دهد . گرچه شخصیت اول به علت درک از محیط اطراف و وضعیت موجود سعی میکند ارتباطش را با دختر قطع کند.

 

نقد دوم :

باشگاه مبارزه دیوید فینچر ازنقطه مرکزی وحشت درذهن قهرمان داستان شروع می شود، هرچند برای تماشاگر مدتی وقت می برد تا این موضوع را دریابد. چیزی که تماشاگر می بیند محدوده ای است نیمه ظلمانی که درآن واحد هم دارای مرز است وهم محدودیت ندارد. ما درفضا و با آرامش و سرعتی ملایم درحرکت هستیم. مسافرت ما با چشمک چراغ های نورانی، موسیقی کوبی و تیترهای اول فیلم حیات می یابد. ودرست در لحظه ای که احتمال دارد ما با تعجب بپرسیم که این دیگر چه جور جائی است، با خشونت ازآن ورطه بیرون رانده می شویم و پس ازعبور از یک اسلحه، آن را می بینیم که دردهان کسی چپانده شده است!

فیلم باشگاه مبارزه مانند رمان، ترتیب وقایع داستانی رامخل می کند و درعوض سلطه خود را باچند ایده ویرانگ رکه جریان افکا رعمومی را نشانه می رود، تثبیت می کند. ایده هایی که مشابه آنها در فیلم های دیگر هالیوودی به این وضوح به یاد نمی آید.

« اصلاح خویشتن فقط خود ارضائی است، انهدام خویشتن شاید راه حل ما باشد» این شعار، تیلر درون است. کسی که شخصیت مثبت باشگاه مبارزه نیست،بلکه وجه دیگر قهرمان فیلم است؛ دوست صمیمی قهرمان داستان که در واقع خویشتن مطلوب خود اوست.

تیل ردر واقع نا خودآگاه ذاتی و غریزی هر انسانی است،که البته کمی از نیچه نیز در او تزریق شده تا بتواند به طور سلیس صحبت کن . (در فیلم، صدای تیلر در پس کلمه «انهدام» شنیده می شود. او البته آن را با لحنی متفاوت و قویتر، تلفظ می کند و همراهش نیز لبخند شیطنت آمیز می زند. تیلر (برادپیت)، زندگی قهرمان داستان (ونیز روایتگر داستان ادوارد نورتون ) که در فیلم با نام جک خوانده می شود را غصب کرده و متصرف شده است.

جک، کارگری که نان بخور و نمیری درمی آورد دچار کم خوابی است و کمتر می تواند راحت بخوابد، ادراکش درحال ضایع شدن است و از زندگی بیهوده و بی مصرفش نیز خود را به کلی جدا می انگارد. تیلر او را ترغیب می کند که رخوت وخشم فروخورده اش را درعمل بروز دهد. پس ازاولین درددل کردن جک با تیلر،تیلر ازجک تقاضا می کند، او را بزند. جک این خواهش را می پذیرد و سپس تیلر محبت او را جبران می کند.

این آغاز باشگاه مبارزه است؛ جامعه ای مخفی که فقط به روی جنس مذکر گشوده می شود و تیلر(یک هرج و مرج طلب نمونه) برای آن قانون و قاعده ترسیم می کند. اولین قانون باشگاه مبارزه این است که نباید درباره باشگاه مبارزه با کسی حرفی بزنی .درباشگاه مبارزه مردها پیرهن هایشان را در می آورند و یکی یکی با پاهای برهنه وارد می شوند. در این نبرد همه چیز جایز است تا جایی که طرف مقابل را نکشی. ایده باشگاه مبارزه به حدی جذاب و وسوسه انگیز است که با تبدیل شدن به یک تجربه زنده- مستقل از تیلر و جک- ترویج عمومی پیدا می کند و به زودی در تمام شهر، حتی در شهرهای دیگری در اقصی نقاط کشور، در زیرزمین ها و پارکینگ ها شاهد رشد قارچ گونه این نوع باشگاه ها هستیم.

با انفجار اسرار آمیز پایگاه خود ساخته جک، او به خانه تیلر نقل مکان می کند. تیلر ساکن قصری مخروبه و ویران در لبه گودال تخلیه زباله است. تیلر راه های متنوعی برای پایمال کردن قراردادهای اجتماعی دارد. او به عنوان گارسون در رستورانی گرانقیمت کار می کند و همان جاست که در سوپ مشتریان پیشاب می کند. شب ها هم به عنوان مسئول پروژکتور کار می کند و درآنجا هم فریم های معدودی ازفیلم های پورنو را در فیلم های خانوادگی جاگذاری می کند. تیلر همچنین نوعی صابون با مارک اختصاصی خود را به فروشگاه های بزرگ می فروشد؛ محتویات ناشناخته آن صابون از کیسه زباله های پزشکی چربی های زائد بدن انسان استخراج شده است. ( کسانی که در لوس آنجلس زندگی کرده باشد متوجه شده اند که خانم ها در آنجا به همان راحتی که به آرایشگاه می روند، به درمانگاه های مخصوص از بین بردن چربی بدن هم سر میزنند. ) یکی از شب هایی که آنها در حال صابون سازی هستند تیلر دست جک را می بوسد و سپس پوست او را با قلیای خالص می سوزاند. اگر درد سریع ترین راه احساس زنده بودن است، پس تن سپردن به خود ویرانی، همان چیزی است که تیلر و جک را احاطه کرده و به هم پیوند زده است، پیوندی که هیچ کس نمی تواند بر آن چیره شود. حتی مارلا (هلنا کارتر)، زنی اساطیری با رنگ و روی رویائی و ظاهر یک معتاد به هروئین با چاشنی حرکات جودی گارلند. از همین روست که کسی که جک را در مورد تیلر دچار سوء ظن می کند، مارالا نیست، بلکه زیاده خواهی و تکبر بی حد و مرز تیلراست که همه محدوده ها را زیر پا می گذارد.


وقتی جک برای ثبت و کنترل وقایع حضور نداشته باشد، تیلر باشگاه مبارزه را به محل پروژه تبدیل می کند؛ یک شبکه چریکی ساختمانهای بزرگ را منفجر می کند تا پایه های تشکیلات اقتصادی جامعه را هدف قرار دهد. وقتی سربازی در پروژه کشته می شود، جک متوجه می شود که باید از شخصی که به اندازه او به خودش نزدیک است جدا شود، هرچند خلاصی از شر تیلر آنقدرها هم راحت نیست.

 

باشگاه مبارزه مانند دیگر فیلم های فینچر تضادی را در برخورد با موجودی خشن و قاتلی بالفعل شکل می دهد، چیزی مانند خود ناخودآگاه در مقابل خودآگاه. قهرمان داستان که در اثر تماس با جامعه ای مسموم و منحرف تضعیف شده، به سختی موفق می شود در مواجهه با این نیروی هرج ومرج آور، به رشته های ظریفی ازاخلاق و انسانیت چنگ اندازد. به این ترتیب پوچی گرائی و فاشیسم ناپخته تیلر، ارزش هایی نیستند که کلوپ مبارزه مد نظردارد. فیلم برای قهرمان داستان، که با زندگی مصرف گرایانه و احساس مردانگی اغراق شده ای تصویر شده، موقعیت های ایده آلی ارائه می کند. دراین جا نیزمانند فیلم های اسکورسیزی، جسم مذکر در اثر خودآزاری های مازوخیستی شمایلی مؤنث گونه می یابد و مذکربودن نه فقط از طریق زجر دادن، بلکه از طریق میزان تحمل در برابر رنج، ثابت می شود.

در صحنه آغازین، لحظاتی پس از پرتاب شدن از ذهن جک، درمورد بمبی در زیر زمین چیزی می شنویم و به ناگاه از پنجره بیرون می افتیم؛ از۳۰ طبقه سقوط می کنیم، از میان پیاده رو به درون زیرزمین وارد می شویم، از میان سوراخی بر جای مانده از یک گلوله به درون وانت حامل مواد منفجره و سپس ازطرف دیگر به بیرون راه می یابیم. این سکانس، که به صورت دیجیتال و بر اساس مجموعه عکس هایی تک تک آفریده شده، هم حیرت آور و هم متناسب است، چرا که نمایانگر اجزای متنوع مجموعه تفکرات هر روزه انسان هاست. هرچند تماشاگر برای درک تصویرگری نامنظم باشگاه مبارزه احتیاج به لغت نامه جدیدی دارد.باشگاه مبارزه فیلمی است پرماجرا که تماماً درباره درون گرائی است؛

 

منبع:

http://behtarinfilmha.blogfa.com

 

  انتشار : ۱۹ تیر ۱۳۹۷               تعداد بازدید : 89

دیدگاه های کاربران (0)

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما