محل لوگو

فیلم 9: خوب، بد، زشت


فیلم 9: خوب، بد، زشت

مدت زمان : ۱۷۵ دقیقه
زبان : انگلیسی
محصول : ایتالیا , اسپانیا , آمریکا
ستارگان : Clint Eastwood, Eli Wallach, Lee Van Cleef, Aldo Giuffre
کارگردان : Sergio Leone

خوب،بد،زشت همانطور که از نامش پیداست حول سه شخصیت میگردد.در واقع همه شخصیت های فرعی و وقایع ابزاری هستند که ما را به دوئل پایانی و جذاب سه نفره آنها بکشانند.پیش از آنکه ما با خود شخصیت ها روبرو شویم و آنها را بشناسیم به واسطه نوشته های کارگردان که کنار تصاویر آنها روبروی ما میگذارد با صفات آنها و موضعگیری سریع و صریح فیلمساز نسبت به آنها روبرو میشویم.

سرجیو لئونه ایتالیایی که در مورد بخشی از تاریخ آمریکا فیلم میسازد اطلاع چندانی از وضعیت این کشور ندارد از این رو از سه عنصر لازمه سینمای وسترن جغرافیا،فرهنگ و شخصیت فقط عنصر سوم را پرداخته است. عملا ما چیزی از جغرافیای آمریکا جز نماهای طبیعیش نمیبینیم اصلا چیزی به اسم شهر آمریکایی روبروی ما قرار نمیگیرد توصیفی که از شهرها میشود با واقعیت همخوانی ندارد به طور خلاصه ما با تصویری کاریکاتورگونه از شهرهای آمریکایی روبرو هستیم. هیچ زندگی در شهرها نمیبینیم شهرها هم مثل سایر عناصر فیلم در خدمت رساندن سه شخصیت به دوئل پایانی هستند.در داستان بر خلاف وسترن های جان فورد هیچ شخصیت آمریکایی که ما به ازای عینی در آن تاریخ و جغرافیا داشته باشد وجود ندارد.اما خارج از بحث فضا و زمان فیلم شخصیت ها به شکل جذابی به پیش میروند.در دقایق ابتدایی فیلم زمانی که بد وارد خانه قربانی خودش میشود از همان نگاه های مرموز اولیه و ترس زن وبچه و پیر مرد ما متوجه اتفاقی هولناک میشویم.در دیالوگ های بد و پیرمرد(استیون) به خوبی تعلیق و گره شکل میگیرد حالا ما با جکسونی که تحت نام بیل کارسون فرار کرده ، بیکر و استیون آشنا میشویم.جکسونی که جدا از همه در جستجوی آن گنجینه عظیم است.

بد داستان هم استیون و هم بیکر را میکشد در پرداخت این دو شخصیت کمی ضعیف عمل شده به جای آنکه ما با تیراندازهایی توانمند روبرو شویم با دو پیرمرد رنجور و ضعیف روبرو میشویم. و نمیفهمیم چرا وسترنری با سابقه بیکر باید به چنین مزدوری اعتماد کند، بدون اسلحه در برابر او قرار گیرد و این همه اطلاعات ارزشمند در اختیار او قرار دهد.یا اصلا این پیرمرد ضعیف چه تناسبی با آن دزدی بزرگ دارد و چرا باید در این شرایط و با این حالت رنجور به دنبال گنج بزرگ برود.پاسخ بسیار روشن است او هم مثل سایر بخش های فیلم ما را به صحنه دوئل نهایی هدایت میکند.و آنها وظیفه دارند بد را در مسیر داستان قرار دهند.در واقع آنها چیزی بیش از چند کاتالیزور نیستند.

گره دوم داستان بخش موازی داستان را پیش میبرد با یک تعلیق گرفته شدن زشت توسط کابوی و غافلگیری مشارکت آنها در اعدام و جوانمردی خوب در تقسیم پول ها...

خوب با زشت به اختلاف میخورد و زشت به شهر رفته و تفنگی میخرد.با تفنگ خریداری شده فروشنده تفنگ را تهدید میکند و دخل او را خالی میکند.مثل سایر بخش های مربوط به جغرافیا و فرهنگ تفنگ فروش ضعیف و مغازه بی در و پیکرش برای ما باور پذیر نیست.در تعلیقی جالب آنها به نزدیکی هتل بلوندی میروند و چند غافلگیری که سببش را نمیفهمیم رخ میدهد و بلاندی با خوش شانسی(به شکل تقدیری)از دست زشت میگریزد .سر انجام پس از کش و قوس های طولانی زشت خوب را گروگان میگیرد. و با سادیسمی کودکانه و طولانی او را تا دم مرگ میبرد این سادیسم کودکانه و غیر منطقی زشت یک نوع تعلیق دلهره و سمپات نسبت به بلاندی در ما ایجاد میکند.

حالا نیمه اول و مقدمه طولانی داستان تمام میشود و با ورود کالسکه ای که حاوی بدن نیمه جان بیل کارسون است وارد اصل داستان میشویم.ما نمیفهمیم چه منطقی وجود دارد که بیل کارسون ضعیف باید محل گنج را به آنها بگوید.از نظر منطقی باور پذیر نیست.به هر روی بیل کارسون هم چون دو شریک پیشینش به مانند کاتالیزوری برای درگیر کردن خوب و زشت در ماجرای بد عمل میکند ، برگ برنده را دست خوب میدهد و می میرد.

در اردوگاه نظامیان از بد چهره نظامی بلندپایه ای میبینیم که با تصویر ترسیم شده از وی در پیش و پس داستان مغایرت دارد_نمیفهمیم که آن مزدور چگونه این نظامی و این ظنامی چگونه دوباره به آن مزدور تبدیل شده است).بد نشانی گورستان را از زشت میگیرد و با بلاندی شراکت میکند.بد در نقش فرمانده مزدوران نظامی بلاندی را چون گروگان میبرد.نظامی چاق هم به طرز کودکانه ای گول زشت را میخورد و او آزاد شده و به شهری که خوب، بد و مزدورانش در آن اقامت دارند میرسند.خوب به طرز کودکانه بد را گول میزند و خوب وزشت در اتحادی ناخواسته قرار میگرند این دو به سبک فیلمهای حماسی چینی و هندی چند نفر را میکشند و بد میگریزد.

در اردوگاه نظامی دوم خوب و زشت به شکل ساده و کودکانه به مواد محترقه دسترسی می یابند و به سادگی پلی تا آن میزان استراتژیک را خراب میکنند.تا به گورستان برسند.خیانت زشت به خوب و تعلیق حاصله که با حضور بد شکل زیباتری میگیرد با غافلگیری جذاب خالی بودن قبر ادامه پیدا میکند.بد بدون ذره ای احتیاط چون یک قمارباز پیشنهاد خوب را قبول کرده و تمام آنچه که وقایع حتی خارج از منطق قصه ما را به سوی آن هدایت کرده در برابر ما قرار میگیرد تا دوئل سه نفره و جذاب فیلم که هدف اصلی فیلمساز و ماندگارترین سکانس فیلم است رخ دهد.خوب بد را میکشد و غافلیگری دیگری روبروی ما قرار میگیرد اسلحه خالی زشت تمامی برگ های برنده را در اختیار خوب قرار میدهد آنها گنج را پیدا کرده و با رجعتی به همکاری این دو در اول داستان زشت به بالای طناب دار میرود خوب سهمش را کما فی السابق تقسیم میکند و میرود. در شرایطی که زشت از بازگشت خوب برای نجاتش نا امید شده، خوب بر میگردد و با زدن گلوله ای مثل اوایل داستان زشت را نجات میدهد و او را بدون اسب در برابر سهمش قرار میدهد تا پایانی زیبا با تعلیق و غافلگیری جذاب که حاکی از جوانمردی خوب قهرمان داستان است روبروی ما قرار بگیرد.

کارگردانی فیلم تا حدود زیادی بی نقص بوده و موسیقی متن فیلم شاهکار است.اما این شاهکار گاها در جاهای نامناسبی به کار رفته فیلمنامه سرشار از هیجان ، تعلیق و غافلیگیریست. موازی پیش رفتن داستان نیز هیجان رویارویی این سه نفر را بیشتر میکند اما فیلنامه عاری از نقص نیست چون سایر وسترن های اسپاگتی دیگر نشانی از تاریخ و جغرافیا آمریکا را برای مخاطب ندارد و بیش از اندازه با محوریت وقایع ، شخصیت ها ،رویارویی ها و تعلیق های پر شمار داستان را پیش میبرد.

در میان سه شخصیت اصلی زشت پرداخت بهتری داشته با شخصیت لمپن اما جالب و تا حدودی ظناز او روبرو میشویم و به واسطه آشنایی او با اشخاص متعددی حلقه های اتصال داستان شکل میگیرد.خونسردی و سکوت مرموز خوب نیز برای ما جذاب است و برای سمپاتهایش صحنه هایی حاکی از تعلیق و دلهره میسازد.بد هم مثل هر دوی آنها به شکل جذابی طراحی شده است.

 

منبع:

www.salamcinama.ir

  انتشار : ۱۹ تیر ۱۳۹۷               تعداد بازدید : 30

دیدگاه های کاربران (0)

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما